بازشناسی و حفاظت از ارزش های منظر روستایی
صفحه 1-16
مرضیه طهماسبی؛ مهدی حقیقت بین
چکیده
بیان مسئله: مناظر روستایی بهعنوان مناظر متداوم فرهنگی، نشاندهنده عینی تکامل جامعه انسانی و استقرار آن ها در طول زمان هستند، مناظری که تحت تأثیر جریانهای فرهنگی و یا طبیعی بستر خود تغییر و تکامل مییابند. تعامل انسان با طبیعت و تداوم این مناظر، ارزشهای برجسته متعددی را در مناظر روستایی به وجود آورده که بیانگر ارزشهای ملموس و ناملموس یا به عبارتی اهمیت معنایی آن است. در اسناد بینالمللی بر ضرورت توسعه چارچوب مفهومی و شناسایی این ارزشها بهعنوان مؤلفهای کلیدی در فرآیند حفاظت این مناظر تأکید ویژه گردیده است، بهطوریکه هر کوششی در راستای حفاظت و بازآفرینی مناظر روستایی، در اصل کمکی به بقای فرهنگ و پایداری طبیعت یک سرزمین است.
هدف: شناسایی و دستهبندی ارزشهای موجود در مناظر روستایی بهمنظور بازآفرینی و حفاظت پایدار از چنین محیطهایی و انتقال دانش جمعی و معانی فرهنگی آن به نسلهای آینده
روشها: این پژوهش ابتدا از طریق بازخوانی اسناد و کنوانسیونهای بینالمللی و بررسی دیدگاههای صاحبنظران، به تعریف مفهوم منظر فرهنگی و تدوین چارچوب مفهومی و جایگاه منظر روستایی میپردازد. سپس با توجه به بررسیهای به عمل آمده، ارزشهای موجود در مناظر روستایی دستهبندی و تبیین میشوند و در نهایت مدلی برای بازآفرینی و حفاظت از مناظر روستایی ارائه میشود.
یافتهها: در این پژوهش ارزشهای موجود در مناظر روستایی به دو گروه ارزشهای طبیعی و ملموس و ارزشهای فرهنگی و ناملموس دستهبندی شدند، ارزشهای طبیعی و ملموس شامل ارزشهای زیستمحیطی، کالبدی، اقتصادی و آموزشی و ارزشهای فرهنگی و ناملموس شامل ارزشهای فرهنگی، معنوی، اجتماعی و تفریحی هستند، اگرچه در برخی موارد، ارزشها تلفیقی از هر دو دسته هستند و تدقیق آن ها بسیار دشوار است.
نتیجهگیری: با توجه به ارزشهای موجود، مدلی برای بازآفرینی و حفاظت از مناظر روستایی ارائهشده است که ضروریست بهمنظور هماهنگی با تغییر در اولویتبندی این ارزشها، در حفاظت از آن ها به جنبههای پویا و چند عملکردی ارزشهای منظر توجه بیشتری شود.
بررسی تطبیقی نقش پیادهراه ها در ارتقای کیفیت محیط (مطالعه موردی: پیادهراه خیابان 15 خرداد و خیابان صف تهران)
صفحه 17-38
معصومه رشتبری؛ غلامرضا لطیفی؛ مجتبی رفیعیان
چکیده اهداف: پیادهراه ها به دلیل ویژگیهای خود در ایجاد تعاملات اجتماعی، اهداف عملکردی و زیستمحیطی از اهمیت بالایی برخورداراست. هدف اصلی این پژوهش بررسی و سنجش اثرات ایجاد پیادهراه بر ارتقا و بهبود شرایط کیفیت محیط شهری و مقایسه دو پیادهراه پانزده خرداد و پیادهراه صف (سپهسالار) میباشد.
روش: بهمنظور انجام این پژوهش ابتدا با استفاده از روش تحقیق توصیفی و تحلیلی متغیرهای کالبدی، کارکردی (عملکردی) و ادراکی تأثیرگذار بر ارتقا کیفیت پیادهراه استخراج گردید. متغیرهای فوق از طریق شاخصهای تعیین شده در دو پیادهراه پانزده خرداد و صف (سپهسالار) ارزیابی شدند. برخی از شاخصها در پیادهراه ها با استفاده از مشاهده کارشناسی و از طریق نقشهها و جداول مورد بررسی قرار گرفتند. در مورد برخی دیگر، از پرسشنامه برای سنجش متغیرهای کالبدی، کارکردی (عملکردی) و ادراکی استفاده گردید. پرسشنامه تنظیم شده از نظر پایایی و روایی با روش الفای کرونباخ مورد ارزیابی قرار گرفته و از طریق تست اولیه ناهماهنگیهای درونی مورد بازبینی قرار گرفت. دادههای جمعآوریشده، با استفاده از نرمافزار SPSSو بهویژه آزمونهای ناپارامتریک تحلیل شد و فرضیههای پژوهش مورد آزمون قرار گرفت.
یافتهها: نتایج مطالعات در حالت کلی، حاکی از آن بود که بین متغیرهای تسهیلات و تأسیسات (کالبدی)، کارکرد اقتصادی و خدماتی (کارکردی - عملکردی) و نظم (ادراکی) با ارتقا کیفیت محیط بیشترین رابطه معنادار وجود دارد. از سوی دیگر بین افزایش حس تعلق به مکان بهواسطه ایجاد محور پیاده پانزده خرداد و پیادهراه خیابان صف و افزایش تعاملات اجتماعی رابطه معناداری وجود ندارد.
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق مطلوبیت کیفیت محیط شهری که شامل سه بعد کالبدی و کارکردی (عملکردی) و ادراکی میباشد در پیادهراه صف بهجز متغیر کارکردی (عملکردی)، در بقیه متغیرها میانه بالاتر از میانه نظری بوده است. ولی در پیادهراه پانزده خرداد فقط در متغیر ادراکی میزان رضایتمندی بالاتر از میانه نظری پژوهش میباشد.
تحلیل تعامل انسان با محیط پیرامون از بعد تاثیرات ادراک و رفتار در حس تعلق به مکان (مورد مطالعه مجتمع مسکن مهر مُکریان مهاباد)
صفحه 39-57
شاهرخ حسامی؛ عباس صداقتی؛ سولماز بابازاده اسکوئی؛ اسداله شفیع زاده
چکیده بیان مساله: حس مکان به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آن ها از محیط خود است که شخص را در ارتباطی درونی با محیط قرار می دهد، به طوری که فهم و احساس فرد با زمینه معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه می شود. این حس عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد خاص می گردد. محیط از جنبه های کالبدی و اجتماعی به صورت توامان ساخته شده است. انسان ها مکان های اطراف خود را خلق می کنند و مکان مستقل از انسان معنا ندارد.
هدف: تحلیل تعامل انسان با محیط پیرامون از بعد تاثیرات ادراک و رفتار در حس تعلق به مکان در مجتمع های مسکونی مسکن مهر می باشد.
روشها: تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت توصیفی تحلیلی بوده، جامعه آماری تحقیق ساکنین مجتمع مسکن مهر مکریان مهاباد است. برای تحلیل داده از معادلات ساختای به روش تحلیل عاملی مرتبه دوم با نرم افزار Amosاستفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که نیازهای انسانی بیشترین تاثیرات را در ایجاد حس تعلق به مکان با 946/0 با تاثیر از ادراک و رفتار در تعامل انسان با محیط دارد و کمترین اثر گذاری هم مربوط به بعد تفسیری با اثرگذاری جمعی 531/0 می باشد.
نتیجه گیری: همه ابعاد مورد بررسی شده در تحقیق حاضر دارای تاثیرگذاری در ایجاد حس تعلق به مکان در تعامل انسان با محیط خویش است.
تحلیل رضایت شهروندان تبریز از خدمات عمومی شهر به لحاظ ابعاد ذهنی
صفحه 59-76
علی زینالی عظیم
چکیده بیان مساله: مدیریت خدمات عمومی در مناطق شهری به عاملی تعیین کننده در جذب و ساماندهی جمعیت تبدیل شده است. مدیریت صحیح این برای دستیابی به رضایت شهروندان ضروری است. برآوردن انتظارات افرادی که از یک شهر بازدید می کنند بسیار مهم است، زیرا می تواند در تصمیم گیری برای اقامت در آن مکان تعیین کننده باشد. دلبستگی شهروندان به یک شهر بستگی به ارائه کافی خدمات عمومی دارد.
هدف: این مطالعه به بررسی عوامل ذهنی اثرگذار بر میزان رضایتمندی شهروندان از خدمات شهرداری میپردازد. سه عامل: دلبستگی به مکان، کیفیت زندگی و ارتباط بین شهرداری و شهروندان در نظر گرفته شده است.
روشها: این مطالعه بر پایه تحلیل کیفی و کمّی انجام شده است. چارچوب مفهومی با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) تدوین شده است.
یافته ها: نتایج نشان داد، ارتباط دارای بیشترین میزان تاثیر بر رضایتمندی از خدمات عمومی (کل اثرات مستقیم و غیرمستقیم= 938/0) است، پس از آن کیفیت زندگی (اثرات کل = 315/0) و در نهایت، دلبستگی به شهر (اثر غیرمستقیم= 256/0) قرار دارند.
نتیجه گیری: بنابراین، شهرداریها برای برقراری ارتباطات کارآمدتر و سریعتر با شهروندان در تبریز باید از سیستمهای فناورانه استفاده کرده و فعالیتهای لازم را بر روی آنها ایجاد کنند تا بتوانند به نحو احسن با شهروندان ارتباط برقرار کنند. در ضمن، نهادهای عمومی نباید از این ترفندها برای رویدادهای نامنظم یا دوره های زمانی محدود مانند انتخابات سو استفاده کنند.
بررسی تطبیقی مؤلفههای موثر بر شفابخشی منظر در باغ های تاریخی و معاصر (مطالعه موردی: باغ دلگشا و باغ خانواده شیراز)
صفحه 77-95
مژده مختاری؛ منصور یگانه؛ رضا افهمی
چکیده اهداف: منظر شفابخش در دنیای آشفته، پرتنش و متراکم امروزی که حاصل بحرانهای محیطی است یکی از رویکردهایی است که در فضا سبب کاهش بیماریهای جسمی- روانی و اجتماعی شهروندآنکه به دنبال دنیای آشفته، پرتنش و متراکم امروزی که حاصل بحرانهای محیطی است، به وجود آمده است، میشود. فضاهای معماری تاریخی و معاصر با توجه به الگوی ساختی که دارا میباشند در شفابخشی منظر نیز دارای اثرات متفاوتی هستند.
روشها: تحقیق حاضر بر اساس ماهیت و قلمرو موضوعی در حوزه تحقیقات کاربردی و توسعهای است و از نظر روش انجام تحقیق توصیفی-تحلیلی است که بهصورت آمیخته(کمی-کیفی) انجام شده است. تحلیل کیفی مقاله بر اساس مشاهدات و شاخصهای اثرگذار بر شفابخشی صورت گرفته شده است و پس از آن بهمنظور تطبیق شاخصهای تحلیل شده به اولویتبندی آنها بر اساس نظر پرسششوندگآنکه کاربران باغهای مطالعاتی بودهاند با ضریب تغییرات پرداخته شده است. جامعه آماری شامل کلیه استفادهکنندگان از فضای باغ دلگشا و خانواده در نظر گرفته شده است که حجم نمونه 100 نفر (حداقل حدنصاب تحلیل توصیفی) در نظر گرفته شده است که بهصورت تصادفی انتخاب شدهاند.
یافتهها: با استناد به نتایج قابل قبول مشاهده شد بررسی تطبیقی مؤلفههای مؤثر بر شفابخشی منظر در باغهای تاریخی و معاصر میتواند منجر به الگوی ساخت فضایی شود که مؤلفههای شفابخشی منظر در آن حائز اهمیت باشد.
نتایج: نتایج پژوهش حاکی از آن است که در باغ سنتی دلگشا وضوح فضایی ، انتخاب کردن، خلوت گزیدن و تجربهی کنترل امور باغ ، خوانایی ، تعامل اجتماعی و تحرک از سایر شاخصها از نظر افراد مورد مطالعه دارای اهمیت بیشتری بوده است. در حالی که در باغ معاصر خانواده تحرک فضایی ، تعامل اجتماعی ، تنوع فضایی ، گونههای گیاهی سبز و وضوح فضایی از سایر شاخصها از نظر افراد مورد مطالعه دارای اهمیت بیشتری بوده است.
سنجش اثرگذاری ساختمان بلند بر ادراک ساکنان در بافت مرکزی شهر تبریز از منظر کالبدی-معنایی
صفحه 97-116
میترا هنرجو؛ شبنم اکبری نامدار؛ مریم سینگری؛ رسول درسخوان
چکیده بیان مساله: با توجه به افزایش جمعیت و کمبود زمین برای ارائه خدمات به ساکنین شهرها، معماری ساختمانهای بلند رواج پیدا کرد، اما اکثر این ساختمانهای بلند بدون توجه به ادراک شهروندان ساخته شدند که مشکلاتی را از این نظر بوجود آوردند.
هدف: هدف این پژوهش سنجش اثرگذاری ساختمان بلند بر ادراک ساکنان در بافت مرکزی شهر تبریز از منظر کالبدی-معنایی می باشد.
روش ها: تحقیق حاضر توصیفی - تحلیلی از نوع پیمایشی می باشد. جامعه آماری شامل جمعیت بافت مرکزی تبریز برابر 29384 نفر و حجم نمونه از طریق فرمول کوکران برابر 379 نفر بدست آمد. برای تجزیه تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری از طریق نرم افزار Smart PLS و Amos استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد از بین مولفه های تاثیر ساختمان بلند بر ادراک ساکنان بافت مرکزی تبریز، مولفه مطلوبیت استفاده از ساختمان های بلند برای کاربری مسکونی با بار عاملی 951/0 بیشترین تاثیر را در ادراک ساکنان (کالبدی-معنایی) در بافت مرکزی تبریز داشته و کمترینش مربوط به مولفه احساس لذت بخشی در مواجهه با ساختمان های بلند با بار عاملی 615/0 می باشد.
نتیجه گیری: طراحی ساختمان های بلند باید با آگاهی کامل از نیازها و خواسته های ساکنان بافت مرکزی شهر تبریز طراحی شود، زیرا آنها مصرف کنندگان واقعی هستند و درک آنها از محیط زندگیشان و امکانات ارایه شده نقش بسیار مهمی در رضایت و آسایش آنها از محیط زندگی دارد.
ارزیابی کیفیت زندگی ساکنان مناطق دهگانه شهر تبریز از بعد رفاه ذهنی
صفحه 117-134
میرکریم موسوی؛ علیرضا سلطانی؛ بشیر بیگ بابائی
چکیده بیان مساله: برای رسیدن به توسعه پایدار مناطق شهری یکی از جنبههای کلیدی امکان نظارت بر کیفیت زندگی در تمام ابعاد آن یعنی ابعاد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی است که این مهم نیازمند اجرای ابزارهایی است که قادر به شناسایی ابعاد اصلی رضایت انسان باشند.
هدف: هدف اصلی تحقیق حاضر، ارزیابی رفاه و کیفیت زندگی مردم در شهر تبریز بر اساس مؤلفههای اساسی با ارجاع به نظریه قابلیتهای «سن» می باشد.
روشها: بصورت تحلیلی توصیفی و با استفاده از ابزار پرسشنامه انجام شد. جامعه آماری تحقیق جمعیت شهر تبریز که حجم نمونه براساس فرمول کوکران 382 نفر بدست آمد. برای تحلیل دادهها از معادلات ساختاری با روش اکتشافی و تحلیل عاملی مرتبه دوم با استفاده از نرم افزارAmos و Spss بهره گرفته شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که عوامل تعیینکننده اصلی رفاه ذهنی در زمینه ادراکات فردی، شرایط اقتصادی، امنیت، کیفیت محیطی و فرصتهای آموزشی هستند. شرایط رفاه در مناطق بسیار 7، 9 و 6 بسیار پایین است، در حالی که در مقابل، 2 و 1 و 5 بالاترین سطوح رفاه را در بین مناطق تبریز نشان داد. با تمرکز بر منطقه 7، میتوان مشاهده کرد. این منطقه به مراتب کمترین مقادیر را برای سه بعد اصلی از چهار بعد اصلی رفاه نشان میدهد که قابلتوجه به نظر میرسد.
نتیجه گیری: در نتیجه برای رسیدن ساکنین شهر به سطح رفاه و کیفیت زندگی مطلوب باید توجه مضاعف شود.