هدف از پژوهش حاضر بررسی ساختار عاملی پرسشنامه سنجش کیفیت زیبایی شناسی زیستی بود.
روشها:
روش پژوهش توصیفی-همبستگی مبتنی بر تحلیل عامل تاییدی بوده است. جامعه آماری پژوهش ساکنین محیط های مسکونی در محلات خسروآباد، قطارچیان، آغه زمان و سرتپوله شهر سنندج بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 214 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر چهار مؤلفه زیبایی شناسی ادراکی، زیبایی شناسی شناختی، زیبایی شناسی اجتماعی و زیبایی شناسی بیولوژیکی و 13 معیار و 49 زیرمعیار بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل عاملی تاییدیه مرتبه اول و مرتبه دوم، آزمون t تک نمونه ای، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد.
یافته ها:
یافته ها بیانگر تایید ساختار عاملی پرسشنامه کیفیت زیبایی شناسی زیستی بود. میزان ادراک از زیبایی یشناسی زیستی در مجموع و برحسب ابعاد چهارگانه به طور معناداری بالاتر از متوسط بود. بین ادراک افراد نمونه از زیبایی شناسی زیستی برحسب سابقه سکونت و محیط های مسکونی تفاوت معناداری مشاهده شد.
نتایج:
با توجه به یافته های پژوهش ساخت و اعتبار چنین ابزاری میتواند زمینه را برای انجام مطالعات گسترده تر و عمیق تر در زمینه زیبایی شناسی زیستی فراهم کند و به درک بهتر این مفهوم پیچیده کمک کند.
چکیده بیان مسئله: فضای همجوار خانه، به عنوان اولین فضای بااهمیت که کودکان با جهان خارج خانه ارتباط برقرار میکنند، میتواند به طور مستقیم بر رفتار، ادراک و تجربیات، تقویت تعامل و معاشرت با سایر کودکان و ارتقای روابط همسایگی مؤثر باشد. پژوهشهایی در ایران و جهان دررابطهبا کودک و این فضاها صورت پذیرفته و هریک از دیدگاهی متفاوت به موضوع نگریسته اند.
هدف: مقاله حاضر با هدف تحلیل و تفسیر آنچه تاکنون در ایران منتشر شده و پیشگیری از تکرار و یافتن شکافهای تحقیقاتی موجود، به بررسی کیفی و مرور نظاممند مطالعات پیشین در بازه زمانی 1386 تا 1403 پرداخته است.
روش: لذا تعداد 50 مقاله که کودک و فضای همجوار خانه موضوع اصلی آنها بوده، بر اساس شکل پریزما انتخاب و بررسی شده و با مطالعه ساختار و محتوای آنها به ترسیم چشم انداز کنونی پژوهشها، دستیافته است.
یافته ها: نتایج حاکی از حجم روزافزون مقالات در حوزه کودک و محله است. طبقه بندی محتوایی مقالات مورد بررسی نشان میدهد که اکثر موضوعات به حد اشباع نرسیده و جای کار برای پژوهشهای آتی باقی است. انجام تعداد اندک مطالعات در برخی موضوعات و صرفاً در یک بستر خاص مانند مسیر مدرسه، عدم توجه به کودکان با شرایط ویژه، عدم توجه به تعامل کودکان در بستر فضاهای همجوار خانه با سایر کودکان، جوانان و سالمندان، تمرکز تعداد زیادی از مطالعات بر شهر تهران و چند مرکز استان دیگر و عدم انجام پژوهش در سایر شهرها و روستاها و عدم تعیین سن کودکی موردمطالعه در برخی پژوهشها از جمله برخی از مشکلات مطالعات در این زمینه هستند.
چکیده هدف : امروزه ارتباط منظر شهر با افزایش حس تعلق در محلات از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. چرا که انسان دائماً در حال تعامل با شهر هست که حاصل این تعامل منظر شهری است. منظر شهر ادراک شهروندان از شهر است که از خلال نمادهای آن به دست میآید. از اینرو وابستگی فهم منظر به سابقه حضور در شهر، موجب میشود تا لایههای مختلفی برای منظر تشخیص داده شود. ارتباط با لایه های مختلف منظرشهر عاملی مؤثر در تقویت حس تعلق شهروندان به شهر می باشد که این مهم در محلات شهری دارای اهمیتی دوچندان است. یکی از عوامل موثر در این راستا، استفاده هدفمند از عناصر و سطوح سبز می باشد که چگونگی کاربرد آنهادر محله اصلی ترین مسأله این تحقیق می باشد. هدف این پژوهش، بهبود تجربه در فضا و ارتباط بیشتر با منظر در محله های شهری از طریق افزایش تعامل با طبیعت می باشد.
روش: روش تحقیق استفاده شده در این پژوهش تحلیلی-توصیفی از نوع مطالعه موردی بوده وجمع آوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی انجام شده است.
یافته ها: افزایش حس تعلق باعث پیوند محکم تری میان مخاطب و مکان میشود. در نتیجه حس تعلق را می توان از مهمترین معیار های سنجش کیفیت محیط بر شماریم. لذا در طراحی منظر شهر بایستی به خوانایی و افزایش حس تعلق توجه ویژه ای شود. از مهمترین یافته های این تحقیق دستیابی به راهکارهایی جهت استفاده هدفمند از عناصر سبز در محله های شهری است. به گونه ای که بتوانند علاوه بر اثر گذاری بر خوانایی و کیفیت بصری منظرشهری، کیفیت معنایی و تجربه شهروندان از محیط و بهبود رابطه عاطفی ایشان با محله را باعث گردند.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق، تعریف الگو هایی عملیاتی در محله حکیمیه تهران و در جهت ارتقا تعامل شهروندان با آن محله و تأکید بر استفاده هدفمند از گیاهان و سطوح سبز میباشد.
آزاده جلالی؛ محمد رضا پورجعفر؛ احسان رنجبر؛ محسن کاهانی
چکیده اهداف
فضاهای عمومی شهری بهعنوان بستر تعاملات اجتماعی، تحت تأثیر دیجیتالی شدن و با گسترش شبکههای اجتماعی دستخوش دگرگونیهای گستردهای شدهاند. شبکههای اجتماعی با اشتراکگذاری تصاویر، ویدئوها و روایتهای مربوط به فضاهای عمومی، به شکلگیری ادراک و بازنماییهای چندوجهی از فضاهای شهری منجر شدهاند. بر این اساس چالش اصلی مبنی بر تحولات روبهرشد، نحوه مواجهه با دگرگونیها می باشد. هدف این پژوهش با هدف بازنمایی و تحلیل دگرگونی فضاهای عمومی شهری در شبکههای اجتماعی میباشد.
روشها
پژوهش با رویکرد مرور سیستماتیک انجام شد. پرسش اصلی چیستی و به دنبال توصیف و اکتشاف میباشد. دادهها شامل مقالات علمی منتخب از پایگاه اسکوپوس (2014-2024) بوده و تحلیل تماتیک برای شناسایی مولفههای اصلی دگرگونی و بازنمایی در شبکههای اجتماعی بهکار گرفتهشد.
یافتهها
یافتهها پیوند دگرگونی فضای عمومی و شبکه اجتماعی از منظر نوع تحلیلها، دادهها، مقیاس و گونهشناسیها مشخص میسازد و سپس انعکاس فضای عمومی شهری در شبکه اجتماعی در قالب 16 مولفه ارتقاء حس مکان، ادارک جامعه، آگاهی از مکان، موفقیت فضاها، اهمیت زندگی روزمره، مشارکت و آزادی بیان، بازتاب رویدادهای شهری، انعکاس زیبایی بصری، تغییر برند فضاها، تنوع کاربران، درک آسایش محیطی، تغییر تصویر ذهنی، تجربه حضور، تقویت خاطره جمعی و بهبود تعاملات اجتماعی تبیین گردید.
نتیجهگیری
شبکههای اجتماعی با تسهیل بازنمایی بصری و متنی، فرصتی برای بازتعریف دگرگونی و تصویر نوین فضاهای عمومی فراهم کردهاند و دادههای تولیدشده توسط کاربران به طراحان شهری در بهبود طراحی و مدیریت فضاها کمک میکند. برای بهرهبرداری کامل از این ظرفیتها تعادل میان استفاده دیجیتال و حفظ ویژگیهای اجتماعی فضاها ضروری است.
محسن رفیعیان؛ نرگس طالب ولی اله؛ نجما اسمعیل پور؛ حمید رضا صارمی
چکیده بیان مسئله: فضای عمومی بخش عمدهای از شهرها را میسازد و به همین دلیل در هسته مطالعات شهری و بسیاری از رشته های مختلف از جامعه شناسی، جغرافیا، علوم سیاسی، مردم شناسی، معماری و فلسفه تا برنامه ریزی قرار گرفته است. به گونه ای که در دهه گذشته، فضای عمومی شهر به عنوان تسهیل کننده عدالت شهری، توجه و بحث فزاینده ای را در تحقیقات شهری، سیاست گذاری و بحث عمومی به خود جلب کرده است. چارچوب فضاهای عمومی شهری عادل به عنوان یکی از اساسی ترین موضوعهای مورد غفلت قرار گرفته در زمینه اصلیترین و مهمترین چالشهای شهرهای معاصر یعنی عدالت جنسیتی تا کنون تبیین نشده است.
هدف: با عطف به موضوع و مساله هدف مقاله، تبیین چارچوب عدل سنجی فضاهای عمومی شهری با تاکید بر عدالت جنسیتی میباشد.
روش: در پژوهش حاضر تلاش شده ابتدا با بهره گیری از روش مرور سیستماتیک به استخراج شاخصهای فضاهای عمومی شهری عادل از منظر جنسیت پرداخته شود و سپس شاخصها به مؤلفه های مناسب دسته بندی و در قالب چارچوب تدوین گردند.
یافته ها و نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که 86 شاخص در مطالعات جهانی به عنوان شاخصهای فضاهای عمومی شهری عادل جنسیتی مطرح شده اند و آنها در 16 مؤلفه احساسات، سازگاری با زمینه، بهره گیری از عناصر طبیعی، کیفیت محیطی، امنیت، اجتماع پذیری، حضورپذیری، تنوع، کارآمدی، پاسخگویی، دسترسی، شرایط کالبدی، رویدادمداری، عفاف و امکانات و تسهیلات رفاهی و 7 بعد ادراکی، محیطی، اجتماعی، فضایی، کالبدی، مذهبی- فرهنگی و مدیریت شهری دسته بندی میشوند.
بیان مسئله: به دلیل شدت آلودگی هوا در محدودۀ پایانۀ آزادی و طرح احتمالی انتقال پایانۀ آزادی به شهرک اکباتان، ارزیابی تأثیرات اجتماعی پیامدهای نامطلوب این انتقال، بسیار ضروری است.
اهداف: هدف اصلی از انجام این پژوهش، ارزیابی تأثیر اجتماعی"انتقال پایانۀ آزادی به شهرک اکباتان" به منظور آگاه شدن بر کارکردهای پنهان طرح انتقال پایانۀ آزادی است.
روش: مقالۀ حاضر از نوع روش کیفی است. در گردآوری دادهها از مشاهدۀ میدانی، مصاحبه و اسناد مربوط و برای تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل مضمون استفاده شده است.
یافته ها: ارزیابی طرح انتقال پایانه، مشتمل بر هشت مرحله (ترسیم سیمای منطقۀ تحت مداخله، شناسایی تأثیرات احتمالی، بررسی این تأثیرات ، تعیین واکنش احتمالی طرف های تحت تأثیر، ارزیابی تأثیرات ثانویّه و انباشتی، پیشنهاد تغییر در اقدام مورد نظر و بدیل آن، طرح های تعدیلی، ترمیمی و اصلاحی و اجرای برنامۀ پایشی) نشان می دهد که اجرای این طرح، تبعات منفی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی، سلامت و بهداشت و حمل و نقل به همراه داشته و با تضعیف روابط و هنجارهای اجتماعی، سرمایۀ اجتماعی، امنیّت، نظم و قانون، توانایی ساکنین در مقابله با بحرانها و طرح ادعاها و مطالبات را نیز کاهش خواهد داد.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که طرح انتقال به شهرک اکباتان قابلیّت اجرا ندارد و چون زمین های شهرک مشاع بوده، هرگونه مداخله و دخل و تصرّف در آن بدون رضایت اهالی و لحاظ مصوّبۀ کمیسیون مادّۀ 5، نتیجه مطلوب به همراه نخواهد داشت.
چکیده امروزه یکی از مهمترین موضوعات در طراحی فضاهای باز شهری توجه به وضعیت اقلیمی و آسایش حرارتی کاربران است. در این گونه از فضاها شرایط حرارتی و خرد اقلیم شهری تأثیر بسزایی بر سطح سلامت و آسایش شهروندان می گذارد، به نحوی که در مواقعی منجر به تغییر در عملکرد ذهنی و جسمی شهروندان می شود. در این بین، زنان به دلیل حساسیت بیشتر به وضعیت و شرایط محیطی، به صورت یکسان با مردان از فضاهای شهری بهره نمی برند. بنابراین شناخت و درک نیازها و شرایط حضور بانوان در فضاهای شهری از الزامات طراحی و ساخت پایدارتر این نوع از فضاها است. هدف اصلی این پژوهش بررسی و مقایسه وضعیت آسایش حرارتی زنان در محلات تاریخی شهر یزد بر اساس شاخص PMV است. در همین راستا با استفاده از روش ترکیبی و با رویکرد کمی و کیفی و با بهره گیری از تحلیل های نرم افزاری (Basic ENVI-met 5.6) به مقایسه تطبیقی شاخص آسایش حرارتی (PMV) زنان در محلات تاریخی شهر یزد پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است استفاده از پوشش گیاهی مناسب و سایه انداز با تراکم تاج تقریبا بالا و همچنین ایجاد پوشش های گیاهی مقطعی در نقاط مختلف، استفاده از مصالح بوم آورد در کف و جداره ها و استفاده از رنگ های روشن، حتی در فصل زمستان نیز میتواند وضعیت آسایش حرارتی بسیار مطلوبی را برای عابران پیاده فراهم کند.
محسن پناهنده؛ سید محمد رشتیان؛ مهناز گودرزی؛ سعید دایی کریم زاده؛ فائزه تقی پور
چکیده در جهان معاصر، شهرها با ارتقای موقعیتهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، نقش محوری در دیپلماسی شهری ایفا میکنند. این پژوهش به بررسی روشهای شکلگیری تعاملات بینشهری و همکاریهای مؤثر در حوزه گردشگری شهر شیراز پرداخته است. ضرورت پژوهش ناشی از نقش کلیدی دیپلماسی شهری در افزایش رقابتپذیری و توسعه اقتصاد گردشگری است. مسأله مطرح شده این بود که چگونه شهر شیراز میتواند در رقابت با شهرهای منطقهای و بینالمللی، جایگاه خود را ارتقا دهد؟ هدف اصلی ارائه سازوکارهای نوین در حوزه دیپلماسی شهری برای تقویت اقتصاد گردشگری بود. روش تحقیق کیفی بوده و با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی و تحلیل دادهها به روش کلایزی انجام شد. جامعه آماری شامل گردشگران و متخصصان با تجربه بازدید از جاذبههای شیراز بود. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته و نمونهگیری هدفمند جمعآوری شدند. یافتههای پژوهش نشان دادند که رقابت سالم و تعامل بینشهری عوامل مهمی برای بهبود زیرساختهای گردشگری و جذب گردشگران هستند. احداث هتلهای جدید، توسعه حملونقل عمومی و ارتقای خدمات گردشگری نتایج مستقیم این تعاملات بودهاند. با این حال، کمبود برنامهریزی جامع، نبود زیرساختهای کافی و استفاده نادرست از ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی، چالشهای اصلی شناسایی شدند. نتیجهگیری این است که همکاری بین دولت، مردم و شهرها در قالب دیپلماسی شهری، ابزاری مؤثر برای توسعه گردشگری و اقتصاد شهری است. تنوع در جاذبهها، بهرهگیری از فناوریهای نوین و تقویت ارتباطات بینالمللی میتوانند جایگاه شیراز را به عنوان یک قطب گردشگری منطقهای و بینالمللی تثبیت کنند.
چکیده هدف: در عصر حاضر، رقابت فزاینده شهرها برای جذب گردشگر و سرمایه گذار، برندسازی شهری را به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است. با این وجود، چالش بسیاری از شهرها در حفظ هویت شهری –به عنوان هسته اصلی برندینگ- مشهود است. این پژوهش با هدف تحلیل تأثیر معماری و هویتمندی ورودیهای شهری بر شکل گیری تصویر ذهنی مخاطبان و تقویت برندینگ شهری، با مطالعه موردی «دروازه قرآن شیراز» انجام شد. مواد و روشها: پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از دادههای کمی و کیفی انجام شد. اطلاعات از طریق مطالعات اسنادی و پیمایشی گردآوری شد و دادههای حاصل از پرسشنامهها با استفاده از روشهای آماری تحلیل شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که طراحی مناسب ورودیهای شهری، با در نظر گرفتن مولفههای کیفیت، کارکرد و بافتار، میتواند به تقویت برندینگ کمک کند. دروازه قرآن شیراز، با موقعیت مکانی خاص، فرم نمادین و هماهنگی با عناصر طبیعی و تاریخی اطراف، توانسته است به یکی از شاخصهای هویتی و برندینگ شیراز تبدیل شود. این ورودی، با ایجاد خاطرات جمعی و تصاویر ذهنی مثبت، علاوه بر تقویت حس تعلق، نقش مؤثری در ارتقای جایگاه شهری ایفا کرده است.
چکیده مقدمه و هدف: دلبستگی مکانی، پیوند عاطفی و شناختی افراد با محیط زندگیشان است که نقشی کلیدی در رضایت و کیفیت زندگی ایفا میکند. این مفهوم بهویژه برای زنان که بخش عمدهای از زمان خود را در محیط مسکونی سپری میکنند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. هدف اصلی از این پژوهش، تبیین نقش عوامل معماری در ایجاد حس دلبستگی مکانی در مجتمع های مسکونی مورد مطالعه است. روش تحقیق: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از نظریه زمینهای انجام شده است. دادهها از طریق ۴۳ مصاحبه عمیق با زنان ساکن در مجتمعهای مسکونی جمعآوری شده و نمونهگیری بهصورت اشباع نظری صورت گرفته است. یافتهها: نتایج نشان میدهد که مؤلفههای کالبدی، عملکردی، معنایی و اجتماعی در ایجاد دلبستگی مکانی نقش مهمی دارند. اما در مجتمع های مسکونی اکباتان یافتهها نشاندهنده تأثیر قابل توجه جنبههای عملکردی و کالبدی بوده است ، عواملی همچون طراحی ارگونومیک واحد های مسکونی ، نورپردازی مناسب و ارتباط نزدیکبا طبیعت.در مجتمع های مسکونی امید علاوه بر رعایت نکات فیزیکی، تأکید ویژهای بر مولفههای روانشناختی صورت گرفته است.یافته ها نشان میدهد حضور امکانات رفاهی و اجتماعی،طراحی مطلوب محیط و ارتباط نزدیک با طبیعت در میان زنان، موجب افزایش دلبستگی و احساس تعلق شده است. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش میتواند بهعنوان مبنایی نظری برای تدوین اصول طراحی معماری با هدف تقویت حس دلبستگی مکانی در زنان به کار رود. این مطالعه راهکارهایی را برای معماران و طراحان ارائه میدهد تا با توجه به نیازهای روانی و اجتماعی زنان، محیطهای مسکونی مطلوبتری ایجاد کنند.
چکیده آرایش فضاهای اشتراکی شهری پدید آمده از الگوی رایج تفکیک اراضی بلوک های شهری با ضابطه توده یا سطح اشغال مسکونی در تهران و سایر شهرها که برای تسهیل معابر سواره گسترش یافت، نسبتی با همتاهای خود در شهرسازی های پیشرو جهان یا الگوهای ایرانی-اسلامی ندارد. اهداف: هدف این پژوهش بازبینی و تعریف بلوک های شهری بر مبنای الگوی شهرسازی اصیل ایرانی-اسلامی با تأکید بر فضای مشترک و حیاط مرکزی است. روش: این پژوهش از نوع آینده پژوهی کیفی با راهبرد و تکنیک های موردکاوری داخلی و خارجی،چشم اندازسازی، شبیه سازی سه بعدی و دلفی است و مبنای شبیه سازی مسجد-مدرسه آقا بزرگ کاشان بوده است که در آن گونه مسجد بر گونه مدرسه برهم گمارده شده اند. یافته ها : در این تحقیق چشم انداز مشارکتی پس از مصاحبه و مشاهدات میدانی ، شبیه سازی سه بعدی وانجام مطالعات کتابخانه ای و توصیفی با تکنیک دلفی انجام شد که در آن نظرات متخصصین أخذ و از طریق مدل swot تحلیل شد که نتایج آن بیانگر رویکرد تهاجمی(حداکثر-حداکثرso-) به معنای حداکثر بهره وری از فرصت های پیشرو در طرح ، جهت توسعه های آتی شهری با اتکا بر نقاط قوت آن است. نتیجه گیری: این پژوهش مفهوم جدیدی از الگوی تفکیک قطعات و بلوک بندی را برپایه فضای مشترک و شهرسازی ایرانی-اسلامی درقالب دیاگرام طراحی بعنوان سلول اولیه تفکیک پیشنهاد داده است. الگوی نوین بلوک شهری حضور و سکونت همه اقشار مردم، تأمین فضای سبز و باز بیشتر ، بهبود مسایل ترافیکی و توسعه پایدار را نیز موجب خواهد شد
کامیاب کیانی؛ مهدی زندیه؛ حسین مدی؛ محمد مهدی ضرابی؛ مریم آزموده
چکیده هدف: این پژوهش با هدف بررسی روند تغییرات پوشش سبز باغ نگارستان در منطقه ۱۲ تهران طی بازه زمانی ۱۳۲۱ تا ۱۴۰۴ و ارزیابی تأثیر آن بر کیفیت هوا، شیوع بیماریهای تنفسی و قلبی-عروقی، و سلامت عمومی شهروندان انجام شد. روشها: این مطالعه با تلفیق روشهای کمی و کیفی، شامل تحلیل دادههای تاریخی، تصاویر ماهوارهای به کمک شبیهسازی با نرمافزار آی-تری کنوپی، و پرسشنامههای میدانی با ۳۸۴ پاسخدهنده انجام شد. دادهها با مدلهای رگرسیون خطی تحلیل شدند تا ارتباط بین پوشش سبز، کیفیت هوا، و سلامت عمومی ارزیابی شود. یافتهها: تحلیل دادههای تاریخی و شبیهسازیها نشان داد که کاهش ۶۰٪ پوشش درختی باغنگارستان از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۷۸ و بهبود نسبی به ۱.۴۱ هکتار در سال ۱۴۰۴، به افزایش غلظت ذرات معلق کوچکتر از ۲.۵ میکرون و ذرات معلق کوچکتر از ۱۰ میکرون منجر شده است. پرسشنامهها نگرانی بالای ساکنان نسبت به کاهش فضای سبز و تأثیر آن بر سلامت جسمی و روانی و تقاضای ۷۲٪ برای احیای باغ را تأیید کرد. سناریوهای افزایش ۳۵٪ و ۷۰٪ پوشش سبز بهترتیب کاهش ۲۴٪ و ۳۸٪ در غلظت ذرات معلق کوچکتر از ۲.۵ میکرون و کاهش ۱۸٪ و ۲۷٪ در نرخ مرگومیر را نشان داد. نتیجهگیری: پوشش سبز تاریخی مانند باغ نگارستان بهعنوان زیرساخت طبیعی مقاومتپذیر نقش کلیدی در کاهش آلودگی هوا و بهبود سلامت عمومی دارد. هر ۱۰٪ افزایش پوشش سبز، نرخ مرگومیر را ۶٪ کاهش میدهد. این یافتهها ضرورت تلفیق سیاستهای زیستمحیطی و سلامت عمومی در برنامهریزی شهری را برای احیای فضاهای سبز تاریخی و تحقق عدالت زیستمحیطی برجسته میکند.
چکیده اهداف: سکونتگاههای غیررسمی در دهههای اخیر، با طیف گستردهای از محرومیتهای محیطی، زمینهساز آسیبهای اجتماعی در فضای شهری هستند و نیازمند نگرشی همه جانبه جهت ساماندهی میباشند. در سالهای اخیر رویکــرد منظــر، بــه ســبب دیــدگاه جامــع و تبییــن پارادایمهــای نــو در بــاز تعریــف رابطــه انســان و محیــط، با دو ویژگی کلنگری و زمینهگرایی مــورد توجــه قــرار گرفتـه اسـت. لذا این امر که چگونه میتوان با این رویکرد به ارتقاء کیفیت محیط این سکونتگاهها پرداخت، نیازمند شناخت راهکارهای موثر از باب پاسخگویی به محرومیتهای محیطی این محلات است. روش ها: روششناسی مقاله حاضر کیفی، توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است. دادههای آن نمونههایی از محلات غیررسمی ساماندهی شده است که اقدامات منظری مرتبط با کیفیت محیطشان به صورت کیفی و توصیفی با رویکرد مقایسه تطبیقی تحلیل شده و بهترین راهکار برای پاسخ به این مشکلات بیان گردیده است. یافته ها: این پژوهش با بررسی و تحلیل انواع روشهای مداخلات منظرین در چند نمونه از محلات غیررسمی موفق ساماندهی و توانمندسازی شده، بهترین نمونهها و راهکارها را به عنوان الگویی در طرحهای ساماندهی محلات غیررسمی معرفی میکند. نتیجه گیری: با بررسی مشکلات اساسی هر نمونه و اقداماتی که در پاسخ با آنها بیان شد میتوان دریافت که بازآفرینی منظر سکونتگاههای غیررسمی باید بر اساس شناسایی مشکلات بومی، بهرهگیری از ظرفیتهای محلی و تدوین راهبردهای زمینه محور صورت گیرد و با شناسایی مولفههای محیطی مرتبط و نگاهی کلنگر به محیط و منظر آنها، مناسبترین پاسخ را به معضلاتشان داد.
چکیده اهداف : گسترش شهرنشینی و توسعه شهرها در ایران، بهویژه در شهرهای مذهبی مانند قم، بدون توجه کافی به معیارهای کیفی طراحی نما و اصول معماری ایرانی-اسلامی، منجر به بروز ناهماهنگیهای بصری در سیمای شهری شده است. این پژوهش با هدف تحلیل وضعیت موجود نماهای شهری در شهر قم و ارائه راهکارهایی جهت بازآفرینی هویت اسلامی-ایرانی در منظر شهری، انجام شده است. روش شناسی: روش تحقیق ترکیبی (کمی-کیفی) است که در آن از مطالعات کتابخانهای، تحلیل اسناد بالادستی، بررسی ضوابط محلی و همچنین مشاهدات میدانی و مصاحبههای نیمهساختاریافته استفاده شده است. در گام نخست، با استخراج شاخصها و مؤلفههای معماری ایرانی-اسلامی از منابع قرآنی، روایی و نظریههای معاصر شهرسازی، چارچوبی برای ارزیابی نماهای شهری تدوین شد. سپس بلوار بهشت بهعنوان محور شهری شاخص مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل میدانی نشان داد که بیشتر نماهای این محور فاقد انسجام، وحدت بصری، رعایت حریم، سلسلهمراتب فضایی، کاربرد مصالح بومی و هندسه متناسب با اصول اسلامی هستند. همچنین، نتایج بررسی اسناد نشان داد که اسناد ملی و محلی فاقد جزئیات اجرایی لازم برای تحقق معماری اسلامی بوده و موجب اعمال سلیقهای و ضعف در کنترل کیفی نماها شدهاند. نتایج تأکید دارند که تنها از طریق یکپارچگی میان مبانی نظری، مستندات اجرایی و درک صحیح از زمینههای فرهنگی و اجتماعی، میتوان به بازآفرینی منظر شهری اسلامی و ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی در شهرهایی مانند قم دست یافت.
چکیده هدف: هدف ازاین پژوهش، بررسی مولفه های موثر بر ارتقاء حس تعلق به مکان با تمرکز بر روی بازار در محله نارمک تهران بود. روش انجام پژوهش از حیث هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا و آنالیز از نوع روش علّی در نظر گرفته شد. با استفاده ازروش مقایسات رگرسیونی به تحلیل پژوهش پرداخته شد. جمع آوری اطلاعات و داده ها در این پژوهش استفاده از پرسشنامه از نوع بسته ( چند گزینه) بود. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه شهروندان تهرانی در سال 1403 شد. از روش نمونه گیری به صورت تصادفی برای انتخاب افراد نمونه پژوهش استفاده شد. بر این اساس، تعداد نمونه آماری معادل 328 نفر (زن و مرد و با دامنه سنی از 14 تا 63 سال) در نظر گرفته شد. مناطق مورد بررسی شامل 1- ضلع مرکزی خانه های معاصر محله نارمک، 2-ضلع شمالی و 3-ضلع غربی محله نارمک بود. یافته ها: بر اساس نتایج فرضیه اول، با توجه به سطح معنی داری بدست آمده معادل 0.000 و آزمون پیرسون که مقداری معادل 0.025 می توان اظهار داشت که طراحی مناسب مرکز بازار و تجهیز کردن بازار بر افزایش میزان تعلق خاطر و احساس هویت شهروندان موثر است، مورد تائید قرار می گیرد.
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از 09 مهر 1404
سیده زینب جوادی؛ سیدعلی صفوی؛ محمد رضا پورجعفر
چکیده چکیده طرح مسئله: در عصر حاضر، رویدادهای شهری بهعنوان ابزاری قدرتمند در سیاستگذاری شهری محسوب میشوند؛ اما ماهیت دوگانه رویدادها از یک سو بهعنوان محرک توسعه و از سوی دیگر بهعنوان عامل تشدید نابرابری نیازمند بررسی عمیقتر است. هدف پژوهش: این پژوهش با هدف تحلیل تأثیرات ساختاری و چندبعدی رویدادهای شهری بر فضاهای عمومی و ارائه چارچوبی مفهومی برای درک پویاییهای متقابل بین رویدادها و ساختار فضایی شهر انجام شده است و به این پرسش کلیدی که "رویدادهای شهری چگونه میتوانند همزمان هم به بازآفرینی فضاهای عمومی کمک کنند و هم موجب تشدید نابرابریهای فضایی شوند؟" میپردازد. روششناسی: پژوهش به روش مرور نیمه سیستماتیک با تحلیل کیفی انجام شده است. رویکرد تحلیلی این مطالعه، ترکیبی از روشهای استنباطی و تطبیقی برای شناسایی الگوهای کلیدی تأثیرگذاری رویدادهاست. یافتهها: رویدادهای شهری پنج بعد ساختاری فضاهای عمومی را با دوگانههای اثرات مثبت و منفی متحول میسازند: 1- کالبدی ( نوسازی و آسیبهای فیزیکی) 2- زیستمحیطی ( فشارهای اکولوژیک و فرصتهای مدیریت پایدار) 3- اجتماعی- فرهنگی (تقویت هویت جمعی و خطر طرد گروههای حاشیهای) 4- اقتصادی (رشد کوتاهمدت با نابرابری در توزیع منافع) 5- حکمرانی ( فرصتهای مشارکتی و خطر خصوصیسازی) نتیجهگیری: یافتهها مؤید ماهیت دوگانه رویدادهای شهری بهعنوان هم محرک توسعه و هم عامل تشدید نابرابری است. چارچوب پیشنهادی با نگرش جامع به ابعاد پنجگانه، ابزاری تحلیلی برای سیاستگذاران فراهم میکند تا با رویکردی متوازن، از رویدادها بهعنوان اهرمی برای توسعه پایدار شهری بهره ببرند. این مطالعه بر ضرورت مدیریت هوشمندانه و برنامهریزی یکپارچه تأکید دارد.
چکیده امروزه شهرها، درکنار مزایای بسیار دارای پیچیدگیهای زیاد درتمامی ابعاد شهرنشینی هستند که اداره آنها را ازنظر اقتصادی، اجتماعی، محیطی و سیاسی با معضلاتی همراه میکند. این موضوع، لزوم تغییر رویکرد و توجه به هوشمندسازی مراکزشهری را بهوضوح نشان میدهد. درسالهای اخیر، درباره شهرهوشمند پژوهشهای مختلفی انجام شده و راهبردهایی درزمینه هوشمندسازی شهرهای مختلف مطرح گردیدهاست. اما بهدلیل متفاوت بودن زمینههای اقلیمی، فرهنگی، زیرساختی وغیره. تعاریف متفاوتی ازشهرهوشمند ارایه شدهاست. اهداف: پژوهش حاضر بهدنبال آناست که پساز بررسی تعاریف ازدید صاحبنظران مختلف، بادرنظرگرفتن نظریات مبنا و ادغام آنها، به یکدید جامع و کلنگر دربیان ابعاد و عوامل شهرهوشمند و تبیین جایگاه فناوری دربین آنها بپردازد. روش: برای دستیابی به اینهدف ازطریق روش پریسما مبتنی برالگوی چهارمرحلهای، پژوهش ابتدا باجستجوی مقالات باعبارات شهرهوشمند، نمایههای شهرهوشمند، ابعاد شهرهوشمند، ویژگیهای شهرهوشمند، ارزیابی شهرهوشمند و فناوری درشهرهوشمند درپایگاههای استنادی برتر مانند اسکوپوس، وبآوساینس، ساینسدایرکت و گوگلاسکالر آغازشد. درجستجوی اولیه، 334 مقاله تاسال 2023 شناسایی شد که ازاین تعداد، 50 مقاله بهمنظور بررسی دقیقتر و پاسخ بهسوالات پژوهش انتخاب شدند. یافتهها: دربین مقالات بررسیشده، بیشترین فراوانی دربیان ابعاد و ویژگیهای شهرهوشمند مربوطبه زیرساخت فناوری، کیفیت اجتماعی، کیفیت زندگی، کیفیت زیستمحیطی، حکمرانی، اقتصاد و حملونقل بوده و پایداری، کارامدی، یکپارچگی و رقابت جهانی در رتبه بعدی قراردارند. نتیجهگیری: شهرهوشمند دارای شش بعداصلی زندگی، مردم، حملونقل، محیط، اقتصاد و حکمرانی و حضور فناوری درتمامی عرصهها بهعنوان فرابعد است. البته باید توجه کرد که فناوری تسهیلکننده دستیابی به پایداری، یکپارچگی، کارامدی و بهبود کیفیتزندگی شهروندان است تا بابهرهگیری کنترلشده ازآن بتوان مضرات ناشیاز استفاده بیرویه را بهحداقل رساند.
چکیده بیان مسئله: فضاهای باز مجتمعهای مسکونی به عنوان بخش جدایی ناپذیر از این مجتمعها، بخشی از زمان و محیط زندگی روزمره ساکنان را به خود اختصاص میدهد و ارتقای کیفیت این فضاها میتواند در سلامت روانی، تقویت تعاملات اجتماعی، سرزندگی، خلاقیت و... مؤثر باشد.
اهداف: هدف پژوهش حاضر، بررسی مؤلفههای موثر بر ارتقا کیفیت و اثربخشی فضاهای باز مجتمعمسکونی سپیدار ارومیه میباشد.
روش تحقیق: با استفاده از روش تحقیق توصیفی- پیمایشی برخی از عوامل مؤثر و همچنین ترتیب اهمیت هرکدام از این مولفه ها که در ارتقای کیفیت این فضاها مدنظر باید باشند؛ ارائه شده است. جامعه آماری تحقیق شامل ساکنان مجتمع مسکونی سپیدار ارومیه و جهت تحلیل اطلاعات دریافتی از 298 پرسشنامه، ابتدا از نرم افزار SPSS استفاده گردید و سپس معادلات ساختاری به روش تحلیل عاملی مرتبه دوم با نرم افزار AMOS انجام گرفت.
یافته ها: براساس نتایج پژوهش میتوان گفت؛ طراحی این فضاها باید به گونه ای باشد که ضمن برقراری حس امنیت ساکنین، حس تعلق به مکان را برای سکنه به وجود آورد. ایجاد فضاهای خوانا، با پوشش گیاهی سبز که نورپردازی و مبلمان مناسب داشته باشد و امکان تغییرپذیری در فضا نیز وجود داشته باشد، نیز باید مدنظر قرار گیرد. همچنین این فضاها میبایست زمینه ساز مشارکت و فعالیت گروهی و مکان تعاملات عمیق اجتماعی باشد.
نتایج: از میان مولفه های موثر در ارتقای کیفیت فضاهای مذکور؛ مؤلفه تعاملات اجتماعی با مجموع اثرات 0.924، بیشترین اثرگذاری در ارتقای کیفیت محیط دارد و سپس به ترتیب انعطافپذیری فضا با 0.903، حس تعلق به مکان 0.864، حس امنیت 0.812، نورپردازی و مبلمان 0.791، فضای سبز و پوشش گیاهی 0.706 و خوانایی فضا با 0.631، مؤثرترین مؤلفهها در ارتقای کیفیت فضاهای باز مجتمع های مسکونی بوده است.
چکیده اهداف: کارایی را به عنوان یک شاخص فرهنگی میتوان آسایش حاصل از آرایش مناسب اجزاء و نقطه اتصال بین فرم و عملکرد تعریف نمود؛ که نقش مهمی در کیفیتبخشی به فضا دارد. چنین نگرشی به طراحی؛ تلاشی است به منظور دست یافتن به الگویی از معماری ارزشمند پیشین جهت سنجش پایداری و کشف دستور زبان فضا با هدف ماندگاری و اصالتبخشی به طراحی معاصر، تداوم حیات زمینههای ارزشمند شهری و خلق آثاری برای آینده معماری. روش: پژوهش حاضر نوعی پژوهش اسنادی، مبتنی بر استفاده از دادههای الگوهای باارزش گذشته است که با اتخاذ رهیافت توصیفی- تحلیلی، به تحلیل مفهوم کارایی در ساختار عملکرد و فرم در خانه های بومی قاجار اصفهان میپردازد. یافتهها: عمده تودهگذاری به ترتیب در جبهههای شمالی (فضاهای عمومی)، غربی (فضاهای خدماتی)، جنوبی (فضاهای خصوصی) و شرقی (فضاهای خدماتی) صورت گرفته است.همچنین دادههای به دست آمده از نرمافزار اکوتکت نشان دهنده آن است که بهترین جهت در شهر اصفهان فاصله بین 5/17 درجه جنوب غربی تا 5/22 درجه جنوب شرقی میباشد. با این وجود فراوانی رون اصفهانی در خانههای بومی قاجار اصفهان بسیار کم و تاکید بر جهتگیری در راستایشمال-جنوببوده وجنوب شرقی یا جنوب غربی آن چندان مورد توجه نبوده است؛ بلکه موقعیت زمین، نحوه دسترسی به آن و نیز راستای کوچهها نقش تعیین کنندهتری نسبت به پایبندی به راستای رون اصفهان داشته است. نتیجهگیری: پیکرهبندی فضا، میزان انرژی دریافتی و ارتباط بصری محیطی (دید) از شاخصههای تاثیرگذار بر کارایی میباشد که با نحوه تودهگذاری، روابط فضایی و تناسبات فضایی معنا مییابد.
آزاده جلالی؛ محمد رضا پورجعفر؛ احسان رنجبر؛ محسن کاهانی
چکیده اهداف
فضاهای عمومی شهری بهعنوان بستر تعاملات اجتماعی، تحت تأثیر دیجیتالی شدن و با گسترش شبکههای اجتماعی دستخوش دگرگونیهای گستردهای شدهاند. شبکههای اجتماعی با اشتراکگذاری تصاویر، ویدئوها و روایتهای مربوط به فضاهای عمومی، به شکلگیری ادراک و بازنماییهای چندوجهی از فضاهای شهری منجر شدهاند. بر این اساس چالش اصلی مبنی بر تحولات روبهرشد، نحوه مواجهه با دگرگونیها می باشد. هدف این پژوهش با هدف بازنمایی و تحلیل دگرگونی فضاهای عمومی شهری در شبکههای اجتماعی میباشد.
روشها
پژوهش با رویکرد مرور سیستماتیک انجام شد. پرسش اصلی چیستی و به دنبال توصیف و اکتشاف میباشد. دادهها شامل مقالات علمی منتخب از پایگاه اسکوپوس (2014-2024) بوده و تحلیل تماتیک برای شناسایی مولفههای اصلی دگرگونی و بازنمایی در شبکههای اجتماعی بهکار گرفتهشد.
یافتهها
یافتهها پیوند دگرگونی فضای عمومی و شبکه اجتماعی از منظر نوع تحلیلها، دادهها، مقیاس و گونهشناسیها مشخص میسازد و سپس انعکاس فضای عمومی شهری در شبکه اجتماعی در قالب 16 مولفه ارتقاء حس مکان، ادارک جامعه، آگاهی از مکان، موفقیت فضاها، اهمیت زندگی روزمره، مشارکت و آزادی بیان، بازتاب رویدادهای شهری، انعکاس زیبایی بصری، تغییر برند فضاها، تنوع کاربران، درک آسایش محیطی، تغییر تصویر ذهنی، تجربه حضور، تقویت خاطره جمعی و بهبود تعاملات اجتماعی تبیین گردید.
نتیجهگیری
شبکههای اجتماعی با تسهیل بازنمایی بصری و متنی، فرصتی برای بازتعریف دگرگونی و تصویر نوین فضاهای عمومی فراهم کردهاند و دادههای تولیدشده توسط کاربران به طراحان شهری در بهبود طراحی و مدیریت فضاها کمک میکند. برای بهرهبرداری کامل از این ظرفیتها تعادل میان استفاده دیجیتال و حفظ ویژگیهای اجتماعی فضاها ضروری است.
هدف از پژوهش حاضر بررسی ساختار عاملی پرسشنامه سنجش کیفیت زیبایی شناسی زیستی بود.
روشها:
روش پژوهش توصیفی-همبستگی مبتنی بر تحلیل عامل تاییدی بوده است. جامعه آماری پژوهش ساکنین محیط های مسکونی در محلات خسروآباد، قطارچیان، آغه زمان و سرتپوله شهر سنندج بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 214 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر چهار مؤلفه زیبایی شناسی ادراکی، زیبایی شناسی شناختی، زیبایی شناسی اجتماعی و زیبایی شناسی بیولوژیکی و 13 معیار و 49 زیرمعیار بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل عاملی تاییدیه مرتبه اول و مرتبه دوم، آزمون t تک نمونه ای، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد.
یافته ها:
یافته ها بیانگر تایید ساختار عاملی پرسشنامه کیفیت زیبایی شناسی زیستی بود. میزان ادراک از زیبایی یشناسی زیستی در مجموع و برحسب ابعاد چهارگانه به طور معناداری بالاتر از متوسط بود. بین ادراک افراد نمونه از زیبایی شناسی زیستی برحسب سابقه سکونت و محیط های مسکونی تفاوت معناداری مشاهده شد.
نتایج:
با توجه به یافته های پژوهش ساخت و اعتبار چنین ابزاری میتواند زمینه را برای انجام مطالعات گسترده تر و عمیق تر در زمینه زیبایی شناسی زیستی فراهم کند و به درک بهتر این مفهوم پیچیده کمک کند.
چکیده امروزه یکی از مهمترین موضوعات در طراحی فضاهای باز شهری توجه به وضعیت اقلیمی و آسایش حرارتی کاربران است. در این گونه از فضاها شرایط حرارتی و خرد اقلیم شهری تأثیر بسزایی بر سطح سلامت و آسایش شهروندان می گذارد، به نحوی که در مواقعی منجر به تغییر در عملکرد ذهنی و جسمی شهروندان می شود. در این بین، زنان به دلیل حساسیت بیشتر به وضعیت و شرایط محیطی، به صورت یکسان با مردان از فضاهای شهری بهره نمی برند. بنابراین شناخت و درک نیازها و شرایط حضور بانوان در فضاهای شهری از الزامات طراحی و ساخت پایدارتر این نوع از فضاها است. هدف اصلی این پژوهش بررسی و مقایسه وضعیت آسایش حرارتی زنان در محلات تاریخی شهر یزد بر اساس شاخص PMV است. در همین راستا با استفاده از روش ترکیبی و با رویکرد کمی و کیفی و با بهره گیری از تحلیل های نرم افزاری (Basic ENVI-met 5.6) به مقایسه تطبیقی شاخص آسایش حرارتی (PMV) زنان در محلات تاریخی شهر یزد پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است استفاده از پوشش گیاهی مناسب و سایه انداز با تراکم تاج تقریبا بالا و همچنین ایجاد پوشش های گیاهی مقطعی در نقاط مختلف، استفاده از مصالح بوم آورد در کف و جداره ها و استفاده از رنگ های روشن، حتی در فصل زمستان نیز میتواند وضعیت آسایش حرارتی بسیار مطلوبی را برای عابران پیاده فراهم کند.