تبیین مفاهیم و رویکردهای مرتبط با جابهجایی در فضاهای شهری
صفحه 1-23
نیلوفر پناهی؛ محمدرضا پورجعفر؛ احسان رنجبر؛ علی سلطانی
چکیده بیان مسئله: بخشی از مسائل کنونی مرتبط با جابهجایی در فضاهای شهری به نوع تعریف و سنجش مفهوم جابهجایی برمیگردد. جابهجایی ظرفیت متمایز متحرک بودن است و برحسب اینکه این ظرفیت با ذهن افراد یا محیط ساختهشده مرتبط شود؛ به شیوههای متفاوتی تعریف میشود.
هدف: هدف از انجام این پژوهش، مرور نظریات مرتبط با جابهجایی و درنتیجه ارائه چارچوبی نظری و عملیاتی برای سنجش جابهجایی در فضاهای شهری است.
روش: در این راستا به تحلیل محتوی نظریات مرتبط با جابهجایی در سه مرحله آماده سازی، سازماندهی و طبقه بندی و خلاصه سازی پرداخته شده است.
یافتهها: تحلیل محتوی نظریات نشان دهنده این است که این نظریات در مجموع به سه دسته نظریات ذهنگرا، محیطگرا و تکثرگرا قابل تقسیم هستند؛ نظریات ذهنگرا بر ماهیت ذهنی جابهجایی توجه دارند و جابهجایی را تابعی از عادات، نگرشها، انگیزه ها و هنجارهای افراد میدانند؛ در مقابل، نظریات محیطگرا به تأثیر عوامل محیطی نظیر تراکم، اختلاط کاربری و دسترسی بر جابهجایی افراد توجه ویژه ای دارند. نظریات تکثرگرا نیز تفاوتهای شهروندان را با توجه به ویژگیهای فردی و موقعیتی آنها مدنظر قرار میدهند و از اینرو تنوع و تفاوت را در جابهجایی مؤثر میدانند و آن را در ارزیابی و سنجش دخالت میدهند.
نتیجه گیری: بررسی عوامل تأثیرگذار بر جابهجایی نشان دهنده این است که جابهجایی مفهومی پیچیده و چند سطحی است که تحت تأثیر عوامل بسیاری قرار دارد؛ بنابراین چنانچه برنامه ریزان شهری درصدد بهبود سیستم جابهجایی درونشهری باشند، باید به نقش مجموع این عوامل و ارتباطات بین آنها توجه ویژه ای داشته باشند.
شناسایی و تحلیل کیفیات فضایی موثر بر خلاقیت دانشجویان در محیط آموزشی
صفحه 24-42
سعیده علیکائی؛ سیدعلی نوری
چکیده اهداف: مبتنی بر عوامل بیرونی مؤثر بر خلاقیت و ازآنجاکه خلاقیت عملی است که از محیط آموخته میشود و تحت تأثیر شرایط محیطی است، محیط آموزشی بهعنوان ظرفی که آموزش و یادگیری در آن اتفاق میافتد در آموزش و پرورشِ خلاقیت بسیار حائز اهمیت است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی کیفیات فضایی مؤثر بر خلاقیت دانشجویان در محیط آموزشی از دیدگاه دانشجویان و تحلیل آن مبتنی بر مرور مبانی نظری است.
روشها: روش تحلیل محتوای کیفی عرفی و نرمافزار MAXQDA بهعنوان ابزار تحلیل، برای تحلیل دادههای حاصل از مصاحبههای نیمه ساختاریافته با دانشجویان و تدوین مؤلفههای فضایی مؤثر بر خلاقیت، انتخاب گردیده است.
یافتهها: یافتههای پژوهش به شناسایی هفت کیفیت فضایی شامل تحریککنندگی، انعطافپذیری، پیوند با طبیعت، گوناگونی قلمروهای رفتاری، وحدت، آسایش و غنای حسی بهعنوان مؤلفههای مؤثر بر بروز، ارتقا و تداوم خلاقیت و شاخصهای تبیینکننده آنان انجامیده است.
نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد خلاقیت تابع زمان و مکان مشخص و نیازهای از پیش تعیینشده نیست و افراد بر اساس روحیات و نیازهای خاص خود برای هرکدام از مراحل فرایند خلاقیت کیفیاتی را ترجیح میدهند. آنچه در این میان حائز اهمیت است وجود طیف وسیعی از قابلیتهای محیطی است که بتواند پاسخگوی نیاز دانشجویان در پیمایش فرایند خلاقیت باشد. محیطی که بتواند امکان کنجکاوی، ایده پردازی، تفکر، تعامل، ابتکار، سیالیت، انعطافپذیری و سایر مؤلفههای خلاقیت را برای آنان فراهم آورد.
برنامهریزی شهر اسلامی در میانهی دو گفتمان الهیاتی حجاب و عفاف
صفحه 43-51
محمدحسین بادامچی
چکیده مواد و روش: با فروریختن معرفتشناختی و حرفهای برنامهریزی عقلانی-تکنوکراتیک، نظریه برنامهریزی شهری ظرفیت نظری تازهای برای در نظر گرفتن و تحلیل تحولات جامعهشناختی شهر و تأثیرات گفتمانهای مختلف در شکل دادن به فضاهای شهری پیدا کرده است. بر پایه این درک پسامدرن از برنامهریزی شهری ذیل یکی از میدانهای استراتژیک جامعهشناسی ایرانی یعنی میدان «جنسیت و الهیات»، فضای شهری آماج دو دسته نیروهای اجتماعیِ زنانه و الهیات حکمرانی جنسیتی متناسب با آن قرار گرفته است.
هدف: این مقاله پس از مرور تحول مذکور در حوزه نظریه برنامهریزی، خواهد کوشید که نظریه جامعهشناختی «زنانه شدن شهر» نعمتالله فاضلی را در زمینه گفتمانهای الهیاتی حکمرانی فضای جنسیتی شهری پس از پیروزی انقلاب قرار دهد.
یافتهها: ازنظر الهیاتِ برنامهریزی شهری به نظر میرسد که باید میان دو گفتمان «حجاب» (veiling) و «عفاف» (piety) درون رخداد انقلاب اسلامی 57 تمایز قائل شد: گفتمان سنتی حجاب که به خانهنشین کردن زنان و تک جنسیتی کردن فضاهای عمومی نظر دارد و گفتمان انقلابی عفاف که از حضور زنان در عرصه عمومی و سلامت اخلاقی و عاری از تعرضات و ابژهسازی جنسی در روابط مدنی و پایاپای میان زن و مرد دفاع میکند.
نتیجهگیری: این دو گفتمان نتایج بهکلی متفاوتی در برنامهریزی فضاهای شهری پس از انقلاب بر جای نهاده که یکی از نمونههای مهم آن تفاوت میان حضور برابر زنان و مردان در «رواق امام خمینی» حرم مطهر رضوی در مقایسه با طرح کلی مستوری و حاشیهنشینی زنان در بخش سنتی حرم و معماری سنتی و معمول مساجد است که بهخوبی بر رقابت میان دو گفتمان الهیاتی حجاب و عفاف در برنامهریزی فضاهای شهری و مواجهه مثبت یا منفی با زنانه شدن محیطهای شهری دلالت دارد.
مقایسه نظریه های جدید در معماری و شهرسازی در رابطه با وضعیت پاندمی کرونا
صفحه 52-68
سیروس جمالی؛ علی مدبریان
چکیده اهداف: امروزه پس از تجربه اپیدمی کرونا برای بسیاری از کارشناسان، تأثیر برنامههای توسعه شهری بر انتشار ویروس مسجل شده است که نظریههای جدید در معماری و شهرسازی در رابطه با وضعیت پاندمی کرونا میتواند راهحلهای مناسبی پیش روی طراحان قرار دهد.
روش تحقیق: بر اساس مطالعات تحلیلی و توصیفی بوده و بر اساس روابط متقابل و مقایسه میان متغیرهای مستقل و نظریههای جدید در معماری و شهرسازی در رابطه با وضعیت پاندمی کرونا و متغیرهای وابسته تدوین گردیده است.
یافتهها: توسعه متراکم شهرها و ارتباط زیاد مردم با یکدیگر به دلیل زندگی شهری متراکم، راههای شکستن زنجیره انتشار ویروس را سختتر میکند؛ بنابراین تابآوری شهرها با وجود نادیده گرفته شدن در مرحله توسعه، در هنگام بروز بحران اهمیت بالایی دارد. عواملی مانند الگو سکونت، استفاده از نهادهای محلی، شهرسازی محله محور، عرصه عمومی، حملونقل شهری، کسبوکارهای خرد و محلی و زیرساختهای هوشمند مانند توسعه خدمات شهری الکترونیک، در گسترش بیماریهای واگیردار در شهرها و کلانشهرها بسیار تأثیرگذار هستند شیوع COVID-19 تغییرات الگوی بالقوه جدیدی را پیشنهاد میکند که احتمالاً الگوهای توسعه ما را تغییر میدهد، بهویژه از هر دو بخش ساختوساز و محیطزیست.
نتیجهگیری: همهگیری چشمگیرترین اختلال در فعالیتهای انسانی در یک نسل بوده است. برای بسیاری از طراحان، زمانی برای تمرکز مجدد و بازنگری در نحوه طراحی محصولات، ساختمانها و شهرها بوده است.
سنجش و بررسی تاب آوری کالبدی-محیطی و اجتماعی در مجتمع های مسکونی، نمونه موردی: کوی نو بنیاد( برج های asp)
صفحه 69-96
نگین سادات مقدسی؛ مرجان خانمحمدی؛ حمیدرضا صارمی؛ مهدی حقیقت بین
چکیده اهداف: در سالهای اخیر، مطالعه دربارهی مفاهیم تابآوری در مناطق مختلف شهری در مقیاسهای مختلف، توجه ویژهای را به خود جلب کرده است، هرچند سطح و تعداد این مطالعات بسیار کم میباشد. بهویژه در شهر تهران که به یک باره از دوره سنت وارد دوره مدرن شده است این موضوع میتواند مورد توجه قرار گیرد.
روشها: در پژوهش کنونی ابتدا از طریق مطالعات کتابخانهای در این زمینه، آیتمهای مربوط به تابآوریهای کالبدی محیطی و اجتماعی در مجتمعهای مسکونی، استخراج گردید. سپس در این مجتمعها حالتهای متعددی از این نوع تابآوریها وجود دارد که با مطالعه و طبقهبندی آنها میتواند به میزان مطلوبیت این مجتمعها دست یافت. نمونه موردی مورد مطالعه در این پژوهش، مجتمع مسکونی کوی نوبنیاد میباشد، زیرا بااینکه سال ساخت آن بالای آن، از محبوبیت بسیاری برخوردار است. این پژوهش با روش تفسیری و در قالب تحلیل کیفی و کمی صورت پذیرفته است. پرسشنامه که در مورد سنجش میزان تابآوری کالبدی-محیطی و اجتماعی میان ساکنین این مجتمع توزیع گردید.
یافتهها: از یافتههای این پژوهش میتوان دریافت که مجتمع کوی نوبنیاد (برجهای آ.اس.پ) علیرغم قدمت بالای آن، میزان تابآوری متوسط تا زیاد دارند.
نتیجهگیری: با بررسی انجام شده، میتوان الگوهای استفاده شده در این مجتمع را که باعث ماندگاری، محبوبیت و تابآوری بالای آن شده، در طراحی مجتمعهای مسکونی مدرن به کاربرد تا بتوانیم ساختمانهای ماندگار داشته باشیم.
شهرسازی پساکرونا: بهکارگیری رویکرد شهر 15 دقیقهای در شهرهای ایران (نمونه موردی: مهرشهر کرج)
صفحه 97-114
فاطمه شیخی؛ ملیحه باباخانی
چکیده مسئله: پاندمی کرونا آسیبپذیری شهرها را در شرایط فعلیشان نشان داد و یکی از محرکهای قوی برای نیاز به بازاندیشی ریشهای در برنامهریزی شهری را آشکار کرد. یکی از رویکردهای نظری که در شرایط همهگیری مورد توجه برخی از کشورهای توسعه یافته قرار گرفت، رویکرد شهر 15-دقیقهای است که تراکم بهینه، مجاورت عملکردهای مکمل و سازگار از اصول اساسی آن میباشد.
اهداف: هدف مقاله بررسی مفهوم شهر 15 دقیقهای، شناسایی مولفههای دستیابی به آن و نحوه انطباق آن در نمونه موردی مطالعه مهرشهر کرج است.
روش ها: از موضع هدف پژوهش حاضر کاربردی و به لحاظ روش تحقیق ماهیت توصیفی- تحلیلی دارد. در تحلیل بررسی دسترسی به کاربریهای شاخص که از محورهای کلیدی در شهر 15-دقیقهای است از تحلیل شبکه معابر پیاده در نرمافزار GIS بهره برده شد و با استفاده از تکنیک SWOT و QSPM به تعیین و اولویتبندی راهبردهایی برای توسعه آتی محدوده مطالعاتی در راستای شهر 15 دقیقهای پرداخته شد.
یافته ها: عدم وجود تنوع عملکردی (خلاء در کاربریهای آموزشی، مذهبی و درمانی) و نبود پیوستگی مسیر و کفسازی بسیار نابسامان برای پیاده از جمله مهمترین مسائل پیشروی این محدوده برای انطباق با رویکرد شهر 15 دقیقهای است.
نتیجه گیری: تامین ایمنی و امنیت افراد پیاده و دوچرخه سوار، تامین زیرساخت و خدمات مورد نیاز پیادهروی و دوچرخهسواری، بهکارگیری اصول کاربری اراضی مختلط و چندگانه و توزیع متعادل خدمات از مهمترین راهبردهای پیشنهادی پژوهش حاضر برای این محدوده جهت انطباق با رویکرد 15دقیقهای و تابآور در برابر پاندمیهای احتمالی آتی است.
تحلیل سازمان فضایی شهر قزوین در دوره صفوی مبتنی بر رویکرد مطالعات فرهنگی
صفحه 115-130
احد نژادابراهیمی؛ پریسا قبادی
چکیده اهداف: هدف این نوشتار، پرداختن به مقوله سازمان فضایی شهر قزوین در دوره صفوی با رویکرد مطالعات فرهنگی است.
روش ها: پژوهش حاضر با رویکرد مطالعات فرهنگی و روش اکتشافی- اسنادی ، با هدف توصیف و تفسیر دادههای تاریخی شهر قزوین در دوره صفوی را مورد تحلیل قرار می دهد. در این راستا، منابع ، اسناد و مدارک تاریخی، جمع آوری و تحلیل شدند. در کنار مطالعات کتابخانهای، بررسیهای میدانی صورت گرفته و نشانهها پیمایش و مطالعه شدند.
یافتهها: نتایج تحلیل ها نشان داد: نظم دهی به شهر، همگنی و ناهمگنی محلات و کاربری فضاهای شهری و مفاهیم مستدل از آنها در تحلیل سازمان فضایی شهر قزوین در دوران پایتختی صفویان مورد استفاده قرار گرفته است و تغییرات ساختاری شهر قزوین در دوره صفویه متناسب با فرهنگ جدید ایجاد شده به هدفی تبدیل میشود که خواستههای بیرونی را نیز پاسخگو باشد و پیوند تنگاتنگی با مجموع چند عامل دارد که از آن میان بعد "فضا" که زیر مجموعه نظم دهی به شهر است نقش پررنگتری ایفا میکند و چون از طریق کالبد و توسط طراحان نمود پیدا میکند ملموستر است و بقیه ابعاد در ارتباط با آن قرار دارند.
نتیجهگیری: بعد "فضا" نشئت گرفته از قدرت حکومتی در آن برهه از زمان در شهر قزوین بوده است و مجموعه شاهی صرفا یک طراحی شهری نبوده بلکه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی و مذهبی محسوب میشده و فرهنگ شهر نیز بر اساس همان ساختار نمود پیدا کرده است.